محل تبلیغات شما

منبع رومه #هفت_صبح تاریخ ۱۸ مهر ماه سال ۹۸

 ✍ #حمید_رستمی 

 

۱- پایان بندی دردناک فیلم نرگس- یکی از بهترین فیلم های #رخشان_بنی_اعتماد - واقعی ترین پایان بندی برای #فریماه_فرجامی بازیگر نقش آفاق بود که وقتی عشق جوانانه عادل به نرگس را دید با آگاهانه ترین حالت ممکن راه نیستی در پیش گرفت تا دست کم با این روش جاودانه شود.

 آیا این دست تلخ تقدیر و سرنوشت بود که بهترین بازیگر زن آن برهه را در مسیری دردناک قرار داد تا این فیلم و شاه نقش، تقریباً نقطه پایانی بر دلبری هایش روی پرده سینما باشد!؟ و گویی که او علاقه نسل جدید را به بازیگران تازه وارد حس کرده بود که آفاق وار راه عدم در پیش گرفت و هر چند تا سه چهار سال بعد هم تعدادی فیلم بر پرده داشت ولی هیچکدام نه "نرگس" و "مادر" و "تیغ و ابریشم" شدند و نه حتی "سرب" و "اجاره نشین ها" هر چه بود با شاه نقش "آفاق" در فیلم نرگس تمام شد و فقط زیر تریلی نرفت تا سه دهه بعد هم عاشقان سینما با یادآوری صحنه دردناک کچل شدنش در فیلم سرب اشک حسرت بر دامن روزگار بریزند برای آفاق جوانمرگ شده و "عادل" هایی پر تکرار که به سودای نرگس ها از عشق های قبلی غافل شدند.

 ۲- در فضای سرد فرهنگی و یخ بسته دهه ۶۰ سینما و تلویزیون ایران در یک دوشنبه شبی موعود، مجری پخش شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی مجبور به ارائه توضیحاتی درباره روابط صمیمانه دختر کوچولویی در قسمت قبل سریال پرطرفدار "آیینه" با مردی که نقش پدرش را بازی می کرد شد و تاکید کرد که این دو بازیگر در دنیای واقعی هم پدر و دختر هستند و بینندگان عزیز و شریف از صحنه هایی چون ناز و نوازش پدرانه موهای سر دختری ده دوازده ساله نرنجند. اسم بازیگر مرد #اسماعیل_محرابی بود که در آن روزگار گل سرسبد سریال آیینه و همزمان یکی از پرکارترین بازیگران سینما محسوب می شد و در حالی که تقریباً هیچ یک از شرایط مورد نیاز برای قهرمان شدن را نداشت، نقش قهرمانان را در فیلم‌هایی همچون بالاش، تپش و افسون بازی می‌کرد و در فیلم های دیگری همچون خواستگاری و وکیل اول و سریال‌هایی همچون هزاردستان ، بوعلی سینا و سربداران نقش های به یاد ماندنی در کارنامه داشت ولی به ناگهان چنان غایب از نظر شد که وقتی همین دو سه سال پیش در نقش پیرمردی دلچسب در فیلم گذر موقت بر روی پرده آمد کمتر کسی می توانست ذوق‌زدگی اش را پنهان کند. محرابی در این سی سال غیبت فقط یکی دو بار در سریال های تلویزیونی جلوه کرده بود که مهمترینش سریال خانه سبز در نقش داماد خاندان صباحی ، از نیمه وارد مجموعه شد تا با علی کوچولو و دیگر اعضای خاندان ، چهارشنبه شب ها را دلپذیرتر نمایند .

۳- فیلم دیدار ساخته #محمدرضا_هنرمند هر چقدر در دهه هفتاد به دلیل حواشی بی پایانش به خاطر توقیف چند ساله و بیان عشقی ممنوع بین دختری مسیحی و رزمنده یی مسلمان و همینطور نخستین حضور سینمایی ‌و جدی مهران مدیری که گامهای نخست شهرت را بر می داشت پر خبر بود ، در دهه های بعد به فیلمی مهجور تبدیل شد که البته شایسته این حجم از بی توجهی نبود ، چرا که فیلم با داشتن یک "ژانت پطروسی" با بازی گیرا و به یادماندنی مینا لاکانی، نوید حضور ستاره ای نو در سینمای ایران را می داد که علاوه بر زیبایی ذاتی، بازی قابل قبولی را هم می توانست ارائه دهد.

 مینا لاکانی در تصویر کردن یک بازه زمانی ۱۰ ساله از زندگی دختر دانشجوی ارمنی و متعاقب آن آشنایی ، عشق و ازدواجش با پسری مسلمان و در ادامه اسارت همسر و بر دوش کشیدن بار اقتصادی زندگی و موفقیت های شغلی و رسیدن به مدارج بالا در حوزه" گل فروشی" بسیار موفق عمل کرد و به شایستگی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن جشنواره فجر را به خود اختصاص داد . فیلم آن چنان حرارت و گیرایی داشت که وقتی بعد از چند سال توقیف روی پرده می رفت ، توانست طراوت خود را حفظ کرده و مخاطب را راضی از سینما خارج کند. هرچند که شیمی رابطه #مینا_لاکانی و #مهران_مدیری آنچنان که باید در نیامده بود و بازی عجولانه مدیری، مانع از ثبت لحظات پرشور و عاشقانه در صحنه های دو نفره شان می شد ولی تلاش انفرادی لاکانی که بخش اعظم سنگینی بار فیلم را بر دوش می کشید به ثمر نشست. اما این آغاز طوفانی انگار پایانی بود بر درخشش این بازیگر جوان. خیلی زود پرونده‌اش در سینما بسته شد و کارهایش معطوف به حضور در سریال های دست چندم تلویزیون و در ادامه سرخوردگی و مهاجرت سرنوشت محتومی بود بر پایان زودهنگام یک بازیگر خوب و تلاشگر!

۴- "محمد منصوری" در سریال جوان پسند #در_پناه_تو در اواسط دهه ۷۰ هم ایده ال دختران جوان بود و هم پسران. جوان آراسته و خوش برخورد، اجتماعی و در عین حال بچه مسلمان که می‌خواست الگوی جدیدی از این آدم‌ها ارائه کند کسی که می توانست دانشجوی یک رشته هنری باشد و به وقت دلتنگی و ناراحتی راه شمال در پیش گیرد و آنچنان جذابیت درونی و بیرونی داشته باشد که دختری زیبا و لجوج به اسم مریم افشار را تحت تاثیر قرار داده و با اعمال خیر خواهانه اش دلبری کند. #حسن_جوهرچی با چنین نقشی دیده شد هر چند که پیش از آن ، در چند فیلم سینمایی از قبیل برخورد و بر بال فرشتگان هم حضور داشت اما سیمای محمد منصوری تا سالهای سال بعد چون برگ زرینی در کارنامه اش الصاق شد و در ادامه حضور در دو فیلم خوب #مسعود_کیمیایی با عناوین ضیافت و سلطان تمام شرایط را برای تثبیت جوهرچی در حوزه سینما را فراهم آورد اما نشد آنچه باید می شد و در حالی که هر بازیگر تازه کاری حضور در یک سکانس از فیلم های دهه هفتادی کیمیایی را به عنوان فرصتی بزرگ برای اثبات خویش قلمداد می‌کرد و این کارگردان کهنه کار به عنوان کارگردانی بازیگر ساز معروف شده بود و اما جوهرچی مسیر اشتباه را انتخاب کرد و تجربیات بعدی اش در سینما به جز فیلم "دو زن" چنگی به دل نزد تا روند تبعیدش به سریال‌های درجه چندم تلویزیون شتابی دوچندان بگیرد و چند سال بعد هم خبر بیاورند که خواجه خرقه تهی کرد!

 

 ۵- جهانگیر الماسی جوان اول اکثر فیلم های دهه ۶۰ بود به خصوص در همکاری با #کیانوش_عیاری فیلم های مهمی چون آن سوی آتش، تنوره دیو و شبح کژدم را کار کرد ولی خیلی زود و بنا به دلایلی نامعلوم از پرده حذف شد تا بعدها حتی با ی ترین رفتارها هم نتواند به روزگار خوش گذشته بازگردد.در حالی که #علی_نصیریان حتی در ۸۵ سالگی هم بازی می کند و خوب هم بازی می کند کسی از #جهانگیر_الماسی خبر سینمایی آنچنانی ندارد.

 

۶- #غزل_صارمی با فیلم #عروس_آتش چنان شروعی کوبنده داشت که با یک استعداد متوسط هم می توانست سالهای سال خود را در سینما بیمه کند اما بد اقبالی هایش چنان پرتعداد شد که نتوانست کمترین بهره‌ای از حضور در فیلمی باشکوه به اسم عروس آتش ببرد.

 

 ۷- و بودند بازیگران بزرگی چون سوسن تسلیمی و شهلا میربختیار که در فضای دهه ۶۰ نتوانستند دوام بیاورند و سینمای ایران را از نعمت حضور خویش محروم کردند. هرچند #سوسن_تسلیمی با فیلمهایی به تعداد انگشتان یک دست، جاودانه شد و هم اینک در غربت هم کار تئاتر می کند اما کسی از #شهلا_میربختیار که با "پاییز صحرا" مشهور شد و در سینما هم فیلم های در خور توجهی بازی کرده بود و با وجاهت منظر دهه شصتی اش آتش حسادت بسیاری را برانگیخته بود خبری ندارد!

۸- و داستان تلف شدگان پرده نقره یی بسیار بیشتر و مفصل تر آن است که بتوان روایتش کرد!

و فقط یک موردش #پرویز_فنی_زاده قدر دو سه کتاب مواد خام برای گریه و افسوس با خود دارد!

 

بازخوانی چند خاطره از یک مدرسه دهه شصتی: مدرسه یی که می رفتیم!

نگاهی به فیلم کومور (زغال)

تلف شدگان پرده نقره ای!

فیلم ,هم ,های ,سینما ,یک ,دهه ,شد و ,و در ,فیلم های ,بود که ,حضور در

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها